وفا را اینگونه آموختم:
تلفن همراه پیرمردی که توی تاکسی کنارم نشسته بود زنگ خورد
به زحمت، تلفن را با دستهای لرزان از جیبش در آورد
هرچه تلفن را در مقابل صورتش ، عقب و جلو برد ، نتوانست اسم تماس گیرنده را بخواند
رو به من کرد و گفت : ببخشید ، چی نوشته ؟
گفتم : همه کسم
پیرمرد : الو سلام عزیزم
دستش را جلوی تلفن گرفت و با صدای آرام و لبخند به من گفت : همسرمه !!!